genesis artistic performance

پرفورمنس ریشه‌ها

پرفورمنس ریشه‌ها، اثری هنری‌ست که از هم‌کاری سه گروه فعال در دو حوزه‌ی مختلف هنری (نقاشی و موسیقی) در تبریز متولد شده‌است.

سعید آران‌پور هنرمند حوزه‌ی هنرهای تجسمی‌ست. وی بعنوان ایده پرداز و نقاش و مجسمه‌ساز، فعالیت هنری خود را پس از پایان تحصیلات، از سال 1385 در شهر تبریز آغاز نموده و با خلق آثار هنری به فعالیت خود در قالب اجرای پروژه‌های مختلف طراحی داخلی و شرکت در نمایشگاه‌ها و … ادامه می‌دهد. ایده‌ی اجرای پرفورمنس ریشه‌ها حدود دو سال پیش توسط وی در جمعی دوستانه و هنری مطرح شد. این ایده با استقبال یاشار بهنود و شهرام صادقی نیا مواجه شد و با تمرکز و استمرار به بار نشست.

یاشار بهنود، نوازنده‌ی تنبور و باغلاما و آهنگساز و سرپرست گروه تنبور نوازی مشتاق است. وی ساکن تبریز بوده و به تدریس موسیقی، تحقیق در حوزه‌ی موسیقی و اجرای کنسرت مشغول است. وی تا کنون بالغ بر سی کنسرت در داخل و خارج از کشور اجرا کرده‌ و سه کتاب با عناوین “آموزش تنبور-مبانی”، “آموزش تنبور-تصنیف ها و ذکر ها” و “آموزش تنبور-نظم مجازی” و یک آلبوم موسیقی با عنوان “خسرو مه‌رویان” منتشر کرده‌است.

شهرام صادقی‌نیا، نوازنده و مدرس دف و بندیر و سرپرست گروه دف‌نوازان شیداست. وی کنسرت‌هایی در تبریز با گروه پنجاه نفری خود به روی صحنه برده‌است. شهرام صادقی نیا به عنوان نوازنده و تنظیم کننده در گروه مشتاق فعالیت دارد و در کنسرت‌های داخلی و خارجی به همراه یاشار بهنود به اجرای موسیقی می‌پردازد.

گفتگو و شیوه‌های مختلف آن در عالم هنر، همواره مورد توجه این سه هنرمند بوده‌است. گفتگوی بین نقاش و نقش، نقش و مخاطب، نقاش و مخاطب، نوازنده و موسیقی، موسیقی و مخاطب و نوازنده و مخاطب. پرفورمنس ریشه‌ها ایده‌ای برای گسترش این گفتگوها در جامعه است.

گفتگویی میان یک نقاش و دو موزیسین آغاز شد. این گفتگو شامل بررسی امکان نمایش یک اثر تجسمی، حین اجرای موسیقی، فضای منطقی این اثر در ذهن مخاطب موسیقی، امکانات اجرایی و جزییات تکنیکی و ذهنی بسیاری بود که با صرف و قت و دقت فراوان، طی یک سال، انجام‌شد. در این یک سال، دو گروه تنبورنوازی مشتاق و دف نوازان شیدا، مشغول انجام تمرینات منظم خود بودند و سعید آرانپور با شرکت در این تمرینات، به فضای ذهنی و احساسی حاکم بر افراد گروه نزدیک شد.

با نزدیک شدن به تاریخ کنسرت، توافقات اولیه در مورد طرح کلی اثر انجام شد. ابعاد اثر بسیار بزرگ بود و اجرای آن در مکان‌های شخصی، ممکن نبود. مذاکراتی با مدیر هنرستان میرک که هنرستانی در زمینه‌ی هنرهای تجسمی در تبریز است، انجام شد و خوشبختانه با همکاری مسئولین این هنرستان، سعید آران‌پور توانست با کمک اعضای گروه خود، چند روز قبل از کنسرت، نقاشی را در سالن بزرگی که در اختیارش قرار گرفته بود، به پایان برساند. یک روز قبل از کنسرت، نقاشی به محل سالن اجرای کنسرت منتقل شد. امکانات نورپردازی در سالن بسیار محدود بود و گروه تجسمی نتوانست به ایده آلی که برای نمایش اثر در نظر گرفته‌بود برسد. فضایی که قرار بود با تغییر شدت و محل نور بر روی نقاشی، همراه با زیر و بم موسیقی ایجاد شود، در لحظات نهایی تغییر یافت و جای خود را به نوری محو داد که کم‌کم درخشان‌تر می‌شد.

گفتگو شروع شده‌بود. عوامل صحنه و صدابرداران شروع کرده‌بودند به صحبت در باره‌ی اثر و علت وجود آن در یک صحنه‌ی کنسرت. چند ساعت مانده به کنسرت، اعضای گروه‌های موسیقی کم‌کم می‌رسیدند و خود را در مقابل صحنه‌ای غیر عادی می‌دیدند. قرار بود این بار به جای پرده‌ی صحنه، مقابل یک نقاشی بزرگ به اجرای موسیقی بپردازند. گفتگوهای درونی بین هنرمندان و نقاشی شکل می‌گرفت.

صحنه تاریک بود و نور بسیار کمی که بر روی نقاشی می‌تابید، امکان دیده‌شدن نقاشی را در دقایق آغازین کنسرت، به مخاطب نمی‌داد. تصویر محو، در سکوت مخاطبین و با ترنم موسیقی، کم‌کم جای خود را به نقاشی بزرگی می‌داد که تمام پشت صحنه را در بر گرفته‌بود و مخاطبین شاهد گفتگوی موسیقی و نقاشی بودند.

پس از پایان کنسرت، نقاشی به عنوان قسمتی از پازل کنسرت، به خوبی از طرف همه مورد قبول قرار گرفته‌بود و انگار باید همان‌جایی می‌بود که بود. عکس‌های یادگاری نوازندگان و مخاطبین، در مقابل این نقاشی گرفته‌شد و در صفحات مجازی با کپشن‌های مختلف منتشر شد.

کنسرت تمام شد و گفتگویی که بین نوازنده و نقاش و نقش و موسیقی و مخاطب در آن ساعات منعقد شده بود، تبدیل شد به قسمتی از داشته‌های انسان.

نقاشی، بعد از کنسرت به قطعات کوچک تقسیم‌شد و در مهمانی بعد از کنسرت، به عنوان یادبود به عوامل اجرایی و افراد گروه‌ها تقدیم شد. پرفورمنس ریشه‌ها، شاید خاطره‌ای ست از یک گفتگو، نصب شده در دیواری در یک اتاق.